غول چراغ جادو و آرزوی مدیر شرکت
نوشته شده توسط : مرتضی


غول چراغ جادو و آرزوی مدیر شرکت

یه روز مسؤول فروش، منشی دفتر و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند. یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و غول چراغ ظاهر میشه.
غول میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم.
منشی می پره جلو و میگه: اول من! اول من! من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم... پوووف! منشی ناپدید میشه.
بعد مسئول فروش می پره جلو و میگه: «حالا من ، حالا من! من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم، یه ماساژور شخصی داشته باشم و یه منبع بی انتهای نوشیدنی خنک داشته باشم و تمام عمرم حال کنم»… پوووف! مسئول فروش هم ناپدید میشه.
بعد غول به مدیر میگه: حالا نوبت توئه.
مدیر میگه: من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن!



:: موضوعات مرتبط: پست های عاشقانه , ,
:: برچسب‌ها: غول چراغ جادو و آرزوی مدیر شرکت ,
:: بازدید از این مطلب : 825

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 27 آذر 1394 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 188 صفحه بعد